تحولات لبنان و فلسطین

هادی: در قسمت قبلی از روزهای خوب و پولداری نوشتیم تا اینکه یک روز یکی از دوستام آمد و به من گفت: جاخال داری؟ گفتم: جاخال یعنی چه؟

خاطرات یک کارتن خواب(3) ؛ هم‌نفس با غول اعتیاد

 او که انگار با یک آدم عقب افتاده صحبت می­ کرد با طعنه به من گفت: جاخال یعنی یک جا یک خانه خالی که بشینیم چند تا دود بزنیم!  من بی­ هیچ اراده ­ای و شاید بیشتر از روی ماجراجویی به او گفتم: موردی نداره شب بیا مغازه همین جا بشینیم. آن شب دوستم آمد و داخل مغازه نشستیم اجاق گاز کوچک خوراک­پزی را روشن کردم و او که گویا می­ دانست در مغازه­ من چیزی پیدا نخواهد شد با خودش سیخ و سنجاق هم آورده بود از جیبش پلاستیکی درآورد و کمی تریاک روی سنجاق گذاشت و حرارتش داد و من فقط نگاه می­ کردم تا این مراسم را خوب ببینم.

گفت: دفتر و کاغذ داری و من هم بهش دادم و کاغذ را تا کرد و تکه­ ای از آن را به من داد و گفت: درست کن، گفتم: چی؟ من که یاد ندارم. خودش کاغذها را گرفت و در چند ثانیه دو تا لوله­ کاغذی درست کرد و سیخ بلند را روی آتش گذاشت و وقتی سرخ شد گفت بیا جلو، گفتم: چکار کنم، گفت: لوله را بذار توی دهنت و دود بگیر.

رفتم جلو یک دود گرفتم، سرفه کردم دودش تلخ بود و گلویم سوخت، اما او می‌‌گفت: دودش را بده تو نشئه بشی، خلاصه چند بار امتحان کردم و فقط آرام آرام بدنم داغ می‌شد و احساس خارش داشتم.

دوستم پاکت سیگار را از جیبش خارج کرد و گفت: سیگار با نشئه حال می‌ده. آن روز حس عجیبی داشتم انگار بزرگ‌تر شده بودم هر چند تا شب سه - چهار بار بالا آوردم . حتی روز بعد هم نشئگی در وجودم بود فکر می‌کردم تواناتر شده‌ام و عقل کل هستم، ولی حالا می‌فهمم که غول اعتیاد برای به دام انداختن من و امثال من ابتدا خودش را خوب جلوه می‌دهد  تا بیشتر با او هم‌نفس شویم.

خلاصه اینکه از سرنوشت شوم خودم در چند سال آینده خبر نداشتم و روز بعد احساس خاصی داشتم هوا تاریک شد و من احساس می‌کردم بی‌حوصله شده‌ام، خمیازه می‌کشیدم ولی علتش را نمی‌دانستم.

چند روز گذشت و لذّت نشئگی و حس خوبش در ذهنم بود، سرماخورده بودم و برای تجربه دوباره لذّت مصرف  تریاک بهانه‌ خوبی داشتم حتی یکی از مشتری‌ها گفت: چند تا دود بزنی خوب خوب میشی! جمله این مشتری مدام در ذهنم تکرار می‌شد و چیزی از درونم می‌گفت: برو چند تا دود بزن. ظهر بود و داشتم مغازه را می‌بستم که یادم آمد یکی از همسایه‌های مغازه مصرف کننده‌ است با خودم گفتم برم سراغش شاید چیزی دستگیرم بشه، با هزار نقشه و فکر رفتم در مغازه همسایه، بوی تریاک فضا را پر کرده بود معلوم بود در حال مصرف تریاک است ... (ادامه دارد)

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.